پیشگفتار:مدیریت اسلامی مقوله ای جدا از سایر نظریه های مدیریت نیست ولی با آنها یکسان ومشابه نیز نمی باشد زیرا مبانی فکری و فلسفی مدیریت اسلامی که بیشتر به سعادت و تکامل می اندیشند وهمچنین نحوه نگرش آنها به انسان متفاوت است . البته مدیریت اسلامی نیز به سود پول و بهره وری اهمیت می دهد ولی نه به عنوان هدف بلکه به عنوان وسیله ای جهت تکامل و سعادت .
دیدگاه نظری اسلامی برای حکومت وتشکیل دولت ناشی از تعهدی است که خدای تبارک وتعالی از علماء گرفته است و آنان را موظف نموده که بر پرخوری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان حکومت ننماید .
برهمین اساس حکومت اسلامی بر پایه اصول اسلامی وجهان بینی توحیدی به رهبری داهیانهٌ حضرت امام راحل (ره ) درایران بر پا گردیده است . پس دین از ارکان اساسی جامعه ما می باشد و قاعدتاً کارکرد آن در کارکرد کل جامعه بسیار موثر میباشد واز آنجائی که هدف دین اسلام سازماندهی تمام اجزاء نظام آفرینش از جمله جامعه وانسانها وروابط اجتماعی در مسیر سعادت دنیوی واخروی می باشد ، تدوین و تئوریزه کردن ارکان مختلف دین و ارائه راهکارهای اجرایی در اداره جامعه مبتنی بر اصول اسلامی اجتناب ناپذیر می نماید .
یکی از ارکان مهم موضوع اداره کشور و اجزاء آن تحت نام مدیریت اسلامی می باشد لذا بجاست تا جایگاه مدیریت را در جهان بینی اسلامی تحت عنوان مدیریت اسلامی مورد تفحص و تحقیق قرار داده ونسبت به نهادینه و تئوریزه کردن مدیریت اسلامی بطور مستدل اقدام نمود .
مطالعات وتحقیقات فراوانی تابه امروز درباره رهبری ومدیریت انجام گرفته و نظریه های زیادی دراین زمینه از سوی صاحب نظران ونظریه پردازان ارائه شده است به طوری که طیف وسیعی را به وجود آورده است . رهبری ماهیتاً مفهومی وسیع تر از مدیریت است ، مدیریت نوع خاصی از رهبری تلقی می شود که در آن حصول وتحقق هدفهای سازمان اهمیت دارد بنابر این فرق اصلی میان این دو مفهوم در کلمه سازمان نهفته است رهبری نیز ضمن اینکه برا ی تحقق هدفهایش مستلزم کارکردن با افراد و به وسیله افراد است لیکن این هدفها لزوماً هدفهای سازمانی نیستند